در یک جنگل دور افتاده،یک کلاغ جوان به نام رینو زندگی میکرد.رینو بسیار باهوش بود و همیشه ب دنبال یاد گرفتن چیزهای جدید میکوشید.
یک روز که رینو یک کبک زیبا را دید که در حال راه رفتن است به پیش او رفت و گفت میشود راه رفتن خود را به من یاد دهی؟ کبک هم با کمال میل در خواست رینو را قبول کرد.رینو هر چه کرد که راه رفتن کبک را یاد بگیرد موفق نشد،و وقتی که به اشتباه خود پی برده بود،سعی کرد به سبک راه رفتن خودش بر گردد.اما رینو ناگهان متوجه شد که نه تنها راه رفتن کبک را یاد نگرفته بلکه راه رفتن خودش را هم از یاد برده است.
این ضرب المثل به ما میآموزد که گاهی وقتها ممکن است در تلاش یادگیری چیز جدیدی جزئیات مهمی را از دست بدهیم و باید به یاد داشته باشیم که همیشه اصول و مبانی پایه ای خود را فراموش نکنیم و به آن ها توجه کنیم.
همش ا خودم بود😇💚
تاج یا فالو یادت نره! :)🍉✨️